دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

آینده پیش روست!

نتایجو زدن! اما اون چیزی که می خواستم نشدم...البته از بین خیل عظیم شرکت کنندگان رشته تجربی(519488نفر!) بد هم نشدماا! (آغا چه خبره همه میان تجربی همه هم پزشکی می خوان! چه وضعشه آخه! مسئولین رسیدگی کنن!!) با این وجود من متاسفانه و یا خوشبختانه یه آدم بیش از حد با اراده ام!! این آینده ی منه که من خودم میسازمش و هیچ کس هم در این مسیر نمیتونه اونطور که باید به من کمک کنه جز خودم! من تا هروقت لازم باشه واسه هدفم می جنگم و حتما و قطعا دست آخر بهش میرسم هیشکی هم نمی تونه جلوی منو بگیره یا منو دلسرد کنه ... اینههه (اوه ببخشید خیلی اوج گرفتم D-: ) 

چند جمله ی کلیدی:

*آدمها وقتی ناامید می شوند به خیلی کمتر از آنچه لیاقتش را دارند راضی میشوند،این دلیلی ست برای وجود آدمهای نالایق در زندگیمان!

*از اون دسته آدمایی باش که خودت دوس داری ملاقاتشون کنی

*دنیا به شایستگی هایت پاسخ میدهد نه به آرزوهایت پس تلاش کن و شایسته ی آرزوهایت باش

*انسان همیشه برای چیزهایی که آرزو می کند قدرت کافی دارد


دوکلمه حرف حساب با خودم:

 براساس تجارب به دست آمده :دل خوش کردن به هرچیزی ممنوع(تراز،رتبه آزمونها،شواهد موجود و ...) چون شرایط به طرز قابل پیش بینی ای غیر قابل پیش بینیه!!! نه تنها کنکور بلکه زندگی شوخی بردار نیست! معجزه و اینا هم تو قصه هاس! اگه قرار امداد غیبی صورت بگیره باید در مسیر صورت بگیره نه بعد از کنکور و حتی بعد اعلام نتایج ... پس چی؟! الکی دلخوش نکن و به کم راضی نشو!

تمام سوالات و تمام قسمت های تمام کتابها مهم هستند و باید حتما خوانده شوند! کنکور فوق العاده مفهومیه! اینو بفهم...

من ایمان دارم که موفق میشم! و موفق شدن در تفسیر من یعنی رسیدن به اون چیزی که میخوام

حرف دیگران (مثلا فلانی دخترش پزشکی میخونه! فلانی پسرش فلانه!! و از این حرفا!!) به هیچ وجه در من کارگر نمی افتد!

آخیش! همه چی تموم شد و از بلاتکلیفی دراومدم!

(بدون شرح!)

یه حسی بِهِم میگه قراره از سازمان سنجش باهام تماس بگیرن و بگن نفر سوم کشور شدی!!

پ.ن: ینی اعتماد به نفس تا این حد! اول نه! سوم!!

اللهم اجعل عاقبتنا خیرا ....

(حال الان)

استرس و نگرانی شدید بابت اعلام نتایج کنکور سراسری، به طوریکه تمام خواب هایی که می بینم راجع به نتیجه ام هستن! 


پ.ن. یه بار خواب میبینم 18 شدم یه با 12000 !!! خدا بخیر کنه!

          التماس دعا!!! 

پدیده زمینه آبی

در ازمنه ی قدیم(؟) و در دوران طفولیت! ، اینجانب می نشستم و ساعت ها به آسمان خیره می شدم. دراین اثنا چیزهای سفید ریزی درآسمان نظرم را جلب می نمود و گمان میکردم درآن بالابالاها خبرهایی هست و اینها موجوداتی تک سلولی و معلق درهوا هستند!(اصن تک سلولی درهوا داریم آیا؟!نداریم!) واین موضوعات باعث میشد توجه ام به آسمان خیلی بیشتر شود و ساعت های بیشتری به آن خیره شوم و دراین حالت اطرافیان فکر میکردند خُل گردیده ام! وبنده را نصیحت ها می فرمودند... و حالا بعد از گذشت سالها از این مسائل ، مدتی قبل به طور اتفاقی به علت پی بردم و بسی مشعوف گردیدم! شما هم اگر به این موضوع برخورد کرده اید پیشنهاد میکنم ادامه مطلب را دنبال کنید...

من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan