دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

جدایی

آقاجان بی‌تو دلم ثانیه‌ای بند نمی‌شود...

صفای سحر

سحر آخر است

روبروی گنبد طلایی‌‌ات ایستاده‌ام...

با دلی که حتی در جوار بارگاه تو هم تنگ می‌شود برایت!

دلم تاب رفتن ندارد!

تاب کندن و جدا شدن از تو را ندارد!

می‌گذارمش همین‌جا دلم را

گوشه‌‌ی همین صحن با صفایت

خودت درستش کن

با صفایش کن...

غرور دوست داشتنی!

حالا برای لحظه‌ای آرام می‌شوم

ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت...

[سیدحمیدرضا برقعی]


حس قشنگی است!

اینکه بدانی یک آقای مهربان که تو را بهتر از خودت می‌شناسد، به قلبت نگاه می‌کند و حاجاتت را می‌خواند... و تو دلت قرص می‌شود که او حواسش به تو هست...



شوق

هر ذره که در هوا و در هامون است

نیکو نگرش که همچو ما مجنون است!

حس عجیبی است!

آنقدر شوق دارم که نمی‌خوام لحظه‌ای پلک روی هم بذارم!

دوست دارم آنقدر نفس بکشم تا تمام وجودم از عطر بهشت پر شود! 

چیزی درونم را قلقلک می‌دهد! انگار خون دارد در رگهایم می‌رقصد!

بغض کرده‌ام اما ناخودآگاه لبخند میزنم!

حس عجیبی است!

حسی که فقط در هوای مشهد می‌شود تجربه‌اش کرد!


پ.ن. خدایا شکر! خیلی شکر! خیلی خیلی شکر!


خدای عاشق

و نَحنُ اَقرَبُ الیه مِن حَبلِ الوَریدِ

بین خودم و خدا

حضرت آقا: اگر فردی بخواهد اصلاح شود، باید گناه و عیب خود را بپذیرد و در پیش خود و خدا، به آن اعتراف کند.

دلسپرده

اعوذ بالله...

یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا... (ای کسانیکه به زبان ایمان آورده‌اید، به حقیقت و از دل هم ایمان آورید) {سوره مبارکه نساء ، آیه ۱۳۶}

وقتی چشم می‌گشایی و خودت را غرق در گناه و اشتباه می‌بینی... وقتی درمانده‌ای... ایمان بیاور! به قدرتش... به حکمت و بخشش‌اش...

او به قلبت نگاه می‌کند... به پاکی و زلالی نیتت... و می‌بخشد.

تعز من تشاء و تذل من تشاء، بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر  {سوره مبارکه آل عمران ، آیه ۲۶}

خودت را که به خودش بسپاری... درستت می‌کند... درستش می‌کند... به زیباترین شکل ممکن! ایمانت محکم‌تر می‌شود و سرانجام به یقین می‌رسی... و این سرآغاز انسانیت است! 

ایمان بیاور که خدا عاشق توست! و دنیا را خلق کرده تا تو سعادتمند شوی! اما تو بالهایت را جا گذاشتی و فراموش کردی... هر سختی و مشکلی را تلنگر قرار داد تا به خودت بیایی و دوباره خودت را در آغوشش رها کنی... {صد بار اگر توبه شکستی بازآ}

یا مقلب القلوب! ثبت قلبی علی دینک...

پ.ن. پدر و مادر، دو گوهر بهشتی که خدا در دنیا قرار داد...

دلت که گرفت... دستشان را ببوس! حتی نگاهشان معجزه می‌کند! چه رسد به دعای خیرشان در حق تو... که تضمین می‌کند سعادت دنیا و آخرتت را!


نیایش

یه چهارشنبه‌ی امام رضایی!

وقتی یک امام مهربان دقیقه نود می‌طلبد! 

پ.ن. هنوز تو شوکم!!!

ایمان

《عالم الغیب و الشهاده...》

خداوندا ایمان دارم به تو ... به اینکه پیدا و پنهان را می‌دانی 

《و عسی ان تکرهوا شیئا فهو خیر لکم...》

و ایمان دارم به اینکه صلاح من را بهتر از هرکسی می‌دانی...

درمانده‌ام...

چشم امید به لطف و کرم تو دارم

هر آنچه که تو می‌دانی برایم بهتر است همان را محقق گردان...


من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan