دیگر نمی توان صدای جیرجیرک ها را شنید!
شهر در انبوهی از همهمه گم شده است!
دل ها پر است و سنگین...
و چشم ها تنگ ...
و دست ها مشت گره خورده...
یک نفر اما در دور دست نشسته است
در آخر دنیا...
و نغمه ی عشق می سراید
به صدای مرغان عشق گوش می سپارد
و هم صدا با آنان آواز عشق سر می دهد!
کاش ...
افسوس ...
- تاریخ : چهارشنبه ۷ مهر ۹۵
- ساعت : ۱۲ : ۳۱
- |
- نظرات [ ۱ ]