دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

سوسک

*میگن بهترین راه غلبه بر ترس مواجه شدن با اونه!

امروز 1شهریور94 هستش و اولین جلسه ی کلاس تئوری رانندگی

من از سوسک می ترسم! اما تصمیم دارم بر ترسم غلبه کنم!!عارههه...!

امروز تو کلاس یک عدد سوسک خیلی زیبا با پاهای بلوری درحالیکه داشت خرامان خرامان راه می رفت در فاصله 50 سانتی متری من رویت شد!! به شدت هوای جیغ زدن و فرار و اینا زده بود به سرم! اما حیف که شرایطش محیا نبووود! خدا بهش خیر بده،یه خانومی که دقیقا سوسک محترم زیر پای ایشون بود با دو حرکت خیلی ظریف و فنی سوسک بیچاره رو از پا دراورد! ولی من که دلم آروم نمیگرفت...تا آخر جلسه یه چشمم به استاد بود و یه چشمم به سوسکه که داشت دست و پا میزد! هی با خودم میگفتم الان پا میشه میاد میخوردممممم!(سوسکه) o_O الان دیگه تصمیمم عوض شده!و دیگه نمیخوام بر ترسم غلبه کنم!!!بالاخره ترس هم یه احساسه!بذار باشه!گناه داره بنده خدا!عارههه...!

من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan