دوباره از نو
مینویسم...
در شبی که دلها لبریز باران است،
از دلی که ابرهای سیاه بیباران آن را پوشاندهاند،
مینویسم.
مینویسم و میبارم...
باشد که دانهای خواب آفتاب را دیده باشد
و شوق روییدن را در سر پرورانده باشد،
دوباره از نو مینویسم.
- تاریخ : چهارشنبه ۲۷ تیر ۰۳
- ساعت : ۰۲ : ۰۹
- |
- نظرات [ ۰ ]