به نام خداوند بزرگوار مهربان
پلّه اول : میخوام آدم خوبی باشم!
برای اینکه "معلم" خوبی بشم، اول باید "آدم" خوبی باشم و برای اینکه "آدم" خوبی باشم، اول باید "فکر"م رو درستش کنم!
آقای قرائتی در کتاب مهارت معلمی بیان میکند: «ارزش هرکار وابسته به انگیزه انجام آن است. جراح و چاقوکش، هردو، شکم را پاره میکنند؛ اما چون انگیزهشان متفاوت است، ارزش کارشان نیز متفاوت است. مسئله انگیزه مخصوص امور فرهنگی یا تبلیغ و تدریس نیست؛ بلکه داشتن انگیزه یا بیانگیزگی، نقش مهمی در انجام امور مختلف دارد.
اگر استاد و مربی بدانند که زحماتشان در سرنوشت ابدی و اخروی انسانها اثر دارد، نگاه لحظهای به کار خود نخواهند داشت؛ بلکه آن را سرمایه گذاری در تاریخ خواهند پنداشت. این نگاه به انسان انگیزه میدهد.
افراد بیانگیزه دلایلی برای کم کاری خود میآورند و هر بار بهانهای میتراشند؛ مثلا میگویند: مزدمان کم است، مدیرمان بی نظم است و خودش کار نمیکند، ابزار مناسب نداریم، مهارتی به ما نیاموختهاند و... .
ولی آنچه همه این نواقص را جبران میکند، ایمان و توکل به خداست. انسان مؤمن با خود میگوید: اگرچه امروز مردم و مسئولین قدر مرا نمی شناسند، اما خداوند نخواهد گذاشت که کار من ضایع شود. او با توکل و قناعت و صبر و یاد خدا، دل خود را در مقابل انواع بی مهری هایی که سبب بیانگیزگی میشود، تسلی میدهد.»
پس با انگیزه باشیم! یه برنامه بچینیم و هر چند وقت یک بار، بشینیم رو به روی خودمون و انگیزههامون رو مرور کنیم و اگه درست بود تقویتش کنیم و اگه نبود اصلاح کنیم. ممکنه اولش سخت باشه اما شدنیه!
پ.ن. چرا "مثل من شو"؟! چون معلم برای بچهها یه الگوی تمام عیار محسوب میشه.