دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

پاییزان

باز صدای قدم های پاییز،پادشاه فصل ها،فصل بی قراری در کوچه باغ فصل ها می پیچد...
دوباره عطر خوش نم و باران
و سمفونی باشکوه رعد و باران...

دوباره پنجره دلت را باز کن رو به آرامش
و بگذار نسیم بوزد...
در پستوهای این خاکی کوچک!
نسیم عشق و امید
بگذار نسیم بوزد و بریزد و با خود ببرد برگ های زرد تلخ کامی را...
از شاخه های تودرتوی افکارت

به احترام تغییر کاینات بایست
و رها وجودت را در این تقدیر حکیمانه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan