سفر یعنی رجعت به خود
پ.ن. در عین اینکه داری میری، داری میای...!! یه جورایی :)))))
- تاریخ : جمعه ۱ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۲ : ۵۸
- |
- نظرات [ ۰ ]
دلنوشتههای یک عاشقِ معلم
سفر یعنی رجعت به خود
پ.ن. در عین اینکه داری میری، داری میای...!! یه جورایی :)))))
به تازگی بازیِ "آمیرزا" رو نصب کردم. بازی جالب و سرگرم کنندهایه! محیط قشنگی هم داره! امروز همینطور که داشتم بازی میکردم این فکر به ذهنم رسید که چه خوب میشه این بازی هیجان انگیز رو تو محیط کلاس و برای درس فارسی هم اجرا کرد! به این صورت که مثلا دانشآموزا رو به چهار گروه تقسیم کنیم و از هر گروه یه نماینده بیاد پای تخته... سپس تخته رو به چهار قسمت تقسیم نموده و سپستَرِش! اینکه یه سری از حروفی که به تازگی خوندن رو برای هر گروه تو قسمت خودش بنویسیم (ترجیحا حروف مثل هم نباشن)... حالا بازی با سوت داور! آغاز میشه و بچهها نماینده گروه خودشونو تشویق میکنن و بهش کمک میرسونن! هر گروهی هم که زودتر تعداد کلمات خواسته شده رو بنویسه برندهس و تشویق میشهههه!!!
سوالی بود درخدمتم!
خدایا شکرت که ...
دوباره من رو پذیرفتی و
بهم فرصت دادی تا فکر کنم و اصلاح کنم و از نو شروع کنم...
باز هم عاجزانه به درگاهت پناه میارم و تقاضا میکنم که کمکم کنی...
و این تنهای ناپختهی نابلد رو به حال خودش رها نکنی...
* التماس دعا
امروز دوباره در کوچه باغ بهشت قدم میزدم
رو به سمت کوههای سبز سر به فلک کشیده
و به مقصد آسمان آبی...
امروز اما انگار
با روزهای دیگر فرق داشت...
امروز غنچههای صورتی باغچهی همسایه به رهگذران لبخند میزدند!
کمی آنطرفتر، بلبل، روی شاخه بید مجنون، شعر زیبای بهار را میسرود...
نسیم آرامتر از هر روز میوزید...!
و آسمان آبیتر و زلالتر
و بهار عاشقتر...
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
خاص ترین هدیه تولد امسالم...
زیارت حضرت ماه!
چهارشنبه ۹۷.۲.۱۹ حوالی ساعت ۱۰ صبح پردیس نسیبه دیدار اختصاصی با آقا...
هنوزم باورم نمیشه!
آقا که وارد شدند جمعیت همچون امواج دریا به تلاطم افتاد...
آقا با دست های مهربانش ما را به نشستن پای صحبتهای دلنشینش دعوت کرد. سالن آرام شد طوریکه در آن جمعیت ۶۰۰۰ نفری صدای تهویههای سالن به گوش میرسید. جمعیت گوش جان خود را به کلام ولی سپرده بود.
من نیز در حالیکه هم لبخند برلب داشتم و هم اشک شوق میریختم با تمام وجودم و با عشق و اشتیاق به صحبتهای ولی امرم گوش سپرده بودم... یک لحظه یک احساس قشنگ در دلم جوشید...
ناخودآگاه یک لحظه تصور کردم که همین جمعیت مشتاق و این جوانان پرشور و عاشق و دلداده یکروز شاهد نشستن پای صحبتهای گرم و گیرای مهدی فاطمه (عج) باشند و آنروز در نظرم چقدر نزدیک آمد... چه لحظهی ناب و دلنشینی💖
ای کاش لایق باشیم و در یک روز بسیار بسیار نزدیک ابرها کنار روند و چشممان به جمال خورشید تابان رویش منور گردد.
و ای کاش لایق باشیم...
لایق موثر بودن در تحقق ظهور و تشکیل حکومت عدل جهانی اش...
پ.ن. ۱) فقط آقا رو عشقه!!
۲) آقا گفت بی خودی امام نگفتن معلمی شغل انبیاست این یه مسئله بسبار مهمه باید اول از خوتون شروع کنین و نسلی عدالت خواه و عدالت محور و عدالت پرور تربیت کنید. همچین بسیاری از مشکلاتی که داریم بخاطر احساس بیهویتیه. باید بچهها رو مستقل و دارای هویت و عزتمند تربیت کرد.
۳) خدایا به همه معلمای سرزمینم انگیزه و اشتیاق و بصیرت و روحیه ولایت پذیر و سایر چیزای خوب خوب رو عطا فرما!
با خودم قراری دارم
از عهدی دور...
هم تربیت است و هم تنبیه
گرچه سخت است
مثلا برای غلبه بر حسادتم
به آن آدم بیشتر محبت میکنم...
توجهام را افزایش میدهم
کمکش میکنم و به او مشاوره میدهم و این طرف و آن طرف معرفیاش میکنم و حتی موقعیتی که میتواند برای هردویمان باشد را به او میدهم
دعایش میکنم... زیارت که میروم... وسط روضه... وسط حال خوبم... عمیقا از خدا موفقیت بیشترش را میخواهم
گاهی حتی فراتر میروم... برایش صدقه میدهم... ثواب کار خوبم را به او هدیه میکنم...
در کل حال دلم را زیاد میگیرم! عمیقا معتقدم به دل نباید رو داد...
ضمن اینکه باید قبول کنم بعضی چیزها، موقعیتها و... سهم من نیستند، حتی اگر من از دیگری سلبشان کنم و برای آنها نخواهم...
✏ فضه سادات حسینی
پ.ن. خدا جونم کمکم کن...
بسم الله الرحمن الرحیم
با رمز یا مهدی (عج) درس امروز خود را آغاز میکنیم...
#اسلام_ناب
بسم رب الشهدا
فیلمنامه "به مقصد بهشت" با موضوع خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم
کسب مقام دوم در بخش فیلمنامه جشنواره فرهنگی ققنوس بسیج دانشجویی
دریافت
حجم: 227 کیلوبایت