دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

طلوع

 

عکاس:من
 

من آشنای غروبم و تو آشنای طلوع

نشان خنده ی صبحی به شانه های طلوع

من آن کسم که شباویز دشت و بی کسی ام

مرا ببر به بی نهایت،به لابه لای طلوع

همیشه در دل شب با من از طلوع بگو

که ماجرای قشنگی ست

ماجرای طلوع...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan