دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

دیالوگ های ماندگار دختر همسایه

+ آجیییی، ببین صدام چجور شده از بس گریه کردم...؟؟!! 

- عزیییییزم چرا گریه کردی؟

+ خب مامانم رفته بیرون دلم براش تنگ شد. آجی تو هم وقتی مامانت میره بیرون گریه می کنی؟

- نه!!!

آجی خو دیگه من بچه ایَم !!!! بچه ها وقتی ماماناشون میرن بیرون یا با عروسکاشون بازی می کنن یا میرن پیش آجی هاشونheart


پ.ن. مامان گلاره خانم دیروز رفته بودن بیرون، گلاره اومد خونه ما. این بشر خیلی شیرین زبونه کاش می شد از این شیرین زبونی هاش فیلم بگیرم !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan