دل نوشت

دلنوشته‎‌های یک عاشقِ معلم

کتاب خوب، برای معلمان خوب!

هو النّور

 

ای پدر و ای مادر، می‌خواهی درباره فرزندت چگونه نقشی داشته باشی؟ و شما ای معلم و شما ای مربی، می‌خواهی درباره این دخترکان و پسرکان چگونه نقشی داشته باشی؟ آیا شما می‌خواهی سلب کننده آزادی و اختیار بچه‌ها باشی؟ و تازه اسمش را بگذاری دلسوزی و تربیت؟! "من خیلی پدر خوبی هستم؛ نمی‌گذارم فرزندم چپ و راست برود و خطا بکند!" ، "خیلی مادر دلسوزی هستم، آنقدر مراقب کوچکترین حرکات بچه‌ام هستم که نمی‌گذارم این طرف یا آنطرف برود!" ، "چه مدرسه خوبی! آنقدر مراقب مراقب بچه‌ها هستند که امکان تخطی از این طرف و آنطرف را ندارند!". آفرین بر من و تو مسلمانِ پیرو قرآن، که اینقدر کج فکر می‌کنیم! ...

 

از کتاب : نقش آزادی در تربیت کودکان

نوشته‌ی شهید آیت الله دکتر بهشتی

📥دریافت کتاب

مثل من شو! (1)

به نام خداوند بزرگوار مهربان

 

پلّه اول : می‌خوام آدم خوبی باشم!

برای اینکه "معلم" خوبی بشم، اول باید "آدم" خوبی باشم و برای اینکه "آدم" خوبی باشم، اول باید "فکر"م رو درستش کنم!

آقای قرائتی در کتاب مهارت معلمی بیان می‌کند: «ارزش هرکار وابسته به انگیزه انجام آن است. جراح و چاقوکش، هردو، شکم را پاره می‌کنند؛ اما چون انگیزه‌شان متفاوت است، ارزش کارشان نیز متفاوت است. مسئله انگیزه مخصوص امور فرهنگی یا تبلیغ و تدریس نیست؛ بلکه داشتن انگیزه یا بی‌انگیزگی، نقش مهمی در انجام امور مختلف دارد.

اگر استاد و مربی بدانند که زحماتشان در سرنوشت ابدی و اخروی انسان‌ها اثر دارد، نگاه لحظه‌ای به کار خود نخواهند داشت؛ بلکه آن را سرمایه گذاری در تاریخ خواهند پنداشت. این نگاه به انسان انگیزه می‌دهد.

افراد بی‌انگیزه دلایلی برای کم کاری خود می‌آورند و هر بار بهانه‌ای می‌تراشند؛ مثلا می‌گویند: مزدمان کم است، مدیرمان بی نظم است و خودش کار نمی‌کند، ابزار مناسب نداریم، مهارتی به ما نیاموخته‌اند و... .

ولی آنچه همه این نواقص را جبران می‌کند، ایمان و توکل به خداست. انسان مؤمن با خود می‌گوید: اگرچه امروز مردم و مسئولین قدر مرا نمی شناسند، اما خداوند نخواهد گذاشت که کار من ضایع شود. او با توکل و قناعت و صبر و یاد خدا، دل خود را در مقابل انواع بی مهری هایی که سبب بی‌انگیزگی می‌شود، تسلی می‌دهد.»

پس با انگیزه باشیم! یه برنامه بچینیم و هر چند وقت یک بار، بشینیم رو به روی خودمون و انگیزه‌هامون رو مرور کنیم و اگه درست بود تقویتش کنیم و اگه نبود اصلاح کنیم. ممکنه اولش سخت باشه اما شدنیه!

 

پ.ن. چرا "مثل من شو"؟! چون معلم برای بچه‌ها یه الگوی تمام عیار محسوب میشه.

صراط المستقیم

این گام دوم، انقلاب را 《به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) هست》 نزدیک خواهد کرد.


بیانیه گام دوم انقلاب را با دقت خوانده‌ای؟ خط به خط آن پر است از واژه‌های کلیدی و مهم که باید به تک تک ‌شان پرداخت... #خودسازی #جامعه پردازی #تمدن_سازی #معنویت_و_اخلاق #سبک_زندگی

برای انسانیت و تعالی آماده‌ای؟

برای طلوع خورشید؟

برای ظهور؟...

از ملت عشق

وقتی از دیگران انتظار احترام و محبت داری، بدان که همه‌ی این‌ها را ابتدا بدهکار خودت هستی! کسی که خودش را دوست ندارد محال است توسط دیگران دوست داشته شود.

اگر روزی درحالیکه خودت را دوست داری، دنیا برایت خار فرستاد، خوشحال باش! چون این بدان معنی است که به زودی سبدی پر از گل به تو هدیه‌ خواهد کرد!

نجات

اللهم انی اعوذ بک 

من نفس لاتشبع

و من قلب لایخشع

و من علم لایَنفع

و من صلاه لاتُرفع

و من دعاء لایُسمع


خداوندا نجاتمان ده! پیش از آنکه هلاک شویم...

دلبری‌های پاییز

سحر

نم نم باران

صدای دلنشین اذان

خدایا ممنون بابت اینهمه زیبایی!

نیایش شبانه

خداوندا!

به بزرگی آنچه داده‌ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم ناآرامم نکند.

سیر و سلوک

کسی که می‌خواهد خودش را برای سه متر پرش بسازد، با کسی که سی هزار متر را در نظر دارد، طرز کارشان فرق می‌کند. با این دید و با این خودشناسی است که انسان می‌فهمد در جایی که هست نمی‌تواند بایستد و باید حرکت کند، همین باعث خودسازی او می‌شود. 


مراتب سیر و سلوک معلم و مربی: خودشناسی --> خودسازی --> دیگرسازی

حقیقت شیرین

وَ ما هَذه الحَیاهَ الدُنیا الَّا لَهو و لَعِب و انَّ الدّار الاخره لَهیَ الحَیَوان لَو کانُوا یعلمون

این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست؛ و قطعا، سرای آخرت فقط زندگی (حقیقی) است، اگر (برفرض) می‌دانستند.

پ.ن. من از آن روز که در بند توام آزادم!

دردِ عزیز!

دردی که تو را بزرگت کند، درد نیست!

موهبت است! انگار خدا دارد قلقلکت می‌دهد!!



پ.ن. *اگر انسان بیابد که چطور از همان عقده‌ها (درد و رنج) بهره بگیرد، سیئات او به حسنات و بدی‌هایش به خوبی‌ها تبدیل می‌شوند، وگرنه نعمت‌ها و خوبی‌هایش هم در بن بست می‌گندد. [حرکت/صفحه ۲۸/ علی صفایی حائری]

*بعضی رنج‌های دنیا کفاره گناهانمان هستند! آن‌ها را قدر بدانیم...

جدایی

آقاجان بی‌تو دلم ثانیه‌ای بند نمی‌شود...

صفای سحر

سحر آخر است

روبروی گنبد طلایی‌‌ات ایستاده‌ام...

با دلی که حتی در جوار بارگاه تو هم تنگ می‌شود برایت!

دلم تاب رفتن ندارد!

تاب کندن و جدا شدن از تو را ندارد!

می‌گذارمش همین‌جا دلم را

گوشه‌‌ی همین صحن با صفایت

خودت درستش کن

با صفایش کن...

غرور دوست داشتنی!

حالا برای لحظه‌ای آرام می‌شوم

ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت...

[سیدحمیدرضا برقعی]


حس قشنگی است!

اینکه بدانی یک آقای مهربان که تو را بهتر از خودت می‌شناسد، به قلبت نگاه می‌کند و حاجاتت را می‌خواند... و تو دلت قرص می‌شود که او حواسش به تو هست...



شوق

هر ذره که در هوا و در هامون است

نیکو نگرش که همچو ما مجنون است!

حس عجیبی است!

آنقدر شوق دارم که نمی‌خوام لحظه‌ای پلک روی هم بذارم!

دوست دارم آنقدر نفس بکشم تا تمام وجودم از عطر بهشت پر شود! 

چیزی درونم را قلقلک می‌دهد! انگار خون دارد در رگهایم می‌رقصد!

بغض کرده‌ام اما ناخودآگاه لبخند میزنم!

حس عجیبی است!

حسی که فقط در هوای مشهد می‌شود تجربه‌اش کرد!


پ.ن. خدایا شکر! خیلی شکر! خیلی خیلی شکر!


من اشتباه کردم که شغل معلمی را انتخاب کردم چون مسئولیت آن خیلی سنگین است ولی اگر قرار باشد بار دیگر شغلی را انتخاب کنم باز همین اشتباه را می‌کنم. «شهید رجائی»
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan